شوشتر، حیران میان سنت و مدرنیته

با اینکه به زغم عمومی ، شهر مکانی برای اسکان گروهی از انسان هاست که فعالیت های تجاری و غیر کشاورزی دارند و یا به تعریف قدیم تر شهر جایی است با ساختمان ها و خیابان های متعدد برای اسکان گروهی از انسان هایی که از قوانین و نظامات حاکم یکسانی اطاعت می کنند اما امروزه تعریف شهر منوط شده به مناظر و دیدگاه های گوناگونی شامل تعریف شهر از نظر اقتصادی.
شهر از نظر فرهنگی و یا از منظر سیاسی و اقتصادی و غیره تا جایی که «مارلن هوس هافر» نویسنده اتریشی ، شهر را نتیجه ارتباط هماهنگ و ساختاری میان شش جنبه ی اقتصادی،اجتماعی، کالبدی، جغرافیایی، قانونی وسیاسی، می داند.
و یا «لویس ورث» جامعه شناس المانی معتقد است شهر، سکونت گاهی بزرگ برای افرادی ناهمگون و مختلف است که از قوانین مشترکی تبعیت می کنند.
اما در ایران شهر چه تعریفی دارد؟
ایران با سابقه ای چند هزار ساله در شهرنشینی و خاستگاه تمدن های بزرگ بشری همیشه شهر را معادل تمدن تعریف کرده و شاهان و رهبرانی که در طول تاریخ اقدام به ساخت شهر نموده ، ان را مکانی برای ایجاد چیدمانی از ارکان حکومت ، متناسب با نیازهای سیاسی ، اقتصادی و امنیتی خود دانسته اند همچنین بین تعریف شهر و و جایگاه دین و امر قدسی آن در هنر، معماری و طراحی شهری ارتباطی عمیق برقرار بوده تا جایی که کالبد شهر که شامل محلات و بازار بود با محوریت مساجد و بقاغ متبرکه شکل می گرفت و بر سر در هر خانه و هر مسجدی نام خداوند و ای
ائمه اطهار به خطوطی زیبا نقش بسته و شهر ، شامل ترکیبی ناگسستنی از معماری و دین بود.
اما با ورود معماری مدرن که برخی اغاز ان را از سال ۱۳۰۰ و و دوران تجدد خواهی های رضاخانی و برخی به دوران ناصرالدین شاه قاجار نسبت می دهند تعریف شهر در ایران دستخوش تحولات اساسی شد.
«سید هادی میرمیران» استاد و معمار معروف ایرانی درباره تحولات مدرن در شهرهای ایران می گوید: «در اثر تحولات سیاسی و اجتماعی جریان زندگی اجتماعی و اقتصادی ایران تغییر کرد، سیمای شهرهای ایران متحول شد و بناهای لازم برای زندگی جدید مانند ادارات ، کارخانجات ، بانک ها ، ایستگاههای راه آهن ، دانشگاهها و جز اینها ، و همچنین واحدها و مجموعه های مسکونی جدید در شهرها به وجود آمدند. این بناها برخلاف بناهای قبل از تاریخ معاصر که بدست معماران سنتی طراحی و ساخته می شدند، به تدریج به دست معماران تحصیل کرده طراحی گردیدند. این عده را ابتدا معماران غیر ایرانی تشکیل می دادند و سپس اندک اندک معمارانی که در مدارس معماری خارج از ایران تحصیل کرده بودند و بدنبال آن با ایجاد اولین مدرسه معماری ایران در حدود سال های ۱۳۲۰ ، معماران تحصیل کرده ایرانی نیز به آنها اضافه شدند».
آری با ورود معماری غربی به شهرهای ایران صفت ذاتی درون گرایی از معماری ما رخت بر بست و آن جلوه های ملکوتی و ایینی معماری که شامل تزیینات و ترکیبات زیبا و معنوی شهرهای ایران بود با استدلال مقرون به صرفه نبودن از دست رفته و جای خود را ، به اشکال هندسی بی روح و بیجانی داد که ضرورت وجودی خود را از اقتصاد می گرفتند نه اعتقاد.
این تغییر اساسی و ماهوی در معماری ایران ظرف چند دهه جلوه شهرهای ایران را بشدت تغیر داده و معماری را از ایجاد فضایی مطلوب برای زندگی به سودایی بزرگ و سود اور مبدل کرد
لذا با وقوع این تحول در معماری که اصلا در امتداد منطقی تحولات معماری جامعه ما نبود و ناگهان چون بلایی اسمانی بر سر شهرها و روستاهای ما فرود امد تعریف شهر در ایران دستخوش تغیرات اساسی شد.بناهای بزرگ و خوب ساخته ی ما ناگهان تخریب و بوته های تجمیع شده و ناهمسازی با محیط پیرامون بوجود امد. علوم انسانی و اجتماعی شهرهای تاریخی در معرض تهدید و تخریب قرار گرفت و بسیاری از موازین بافت های شهری مان زیر پا گذاشته شد و بطور کل، تعریف شهر دستخوش تغییرات اساسی گردید.
و سرانجام در سال ۱۳۶۲مجلس طی جلسه ای علنی و با توجه به مطالعات انجام شده در دانشگاه های کشور، شهر را در ایران اینگونه باز تعریف کرد :
ماده چهارم قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری مصوب سال ۱۳۶۲:
«شهر. محلی است با حدود قانونی که در محدوده جغرافیایی بخش واقع شده و از
نظر بافت ساختمانی، اشتغال و سایر عوامل، دارای‌سیمایی با ویژگیهای خاص خود بوده
به طوری که اکثریت ساکنان دائمی آن در مشاغل کسب، تجارت، صنعت، کشاورزی، خدمات و
فعالیتهای اداری‌اشتغال داشته و در زمینه خدمات شهری از خودکفایی نسبی برخوردار و
کانون مبادلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حوزه جذب و نفوذ‌ پیرامون خود بوده
و حداقل دارای ده هزار نفر جمعیت باشد.»
و چون پدیده شهرسازی در غالب کشورهای جهان وضعی شبیه ایران را بوجد اورده بود در نهایت موجب شد تا در سال ۱۳۶۷ خورشیدی مصادف با ۱۹۸۹ میلادی سازمان ملل متحد نیز شهر را اینگونه تعریف و تصویب کند:
«شهر مکانی است با تراکم بالای جمعیت و مرکزیت سیاسی ، اداری و تاریخی است که در ان فعالیت اصلی مردم غیر کشاورزی است و دارای مختصات شهری بوده و از طریق دولت محلی اداره می شود».
همانطور که می بینیم در تعاریف فوق از شهر ، دو شاخصه مشترک جمعیت بالای انسانی و مرکزیت فرهنگی ،اقتصادی ، تجاری و سیاسی وجود دارد.
پس با ابن مقدمات می توان تعریف امروزی شهر را ، فضایی پیوسته از نظر اجتماعی دانست که مدام در حال توسعه بوده و پاسخگوی کلیه نیازهای شهروندان از قبیل سکونت، حمل و نقل، کار و اوقات فراغت ایشان می باشد. که بازهم در لفظی کوتاهتر می توان شهر را محلی برای زندگی دانست.
حالا با اگاهی از تعریف شهر به معنای جایی برای زندگی به شوشتر بعنوان شهری تاریخی و درونگرا پرداخته و با گذری از وقوع مدرنیته بر تن بی الایش این شهر تو در تو ، به بررسی اجمالی شهر شوشتر در دهه های اخیر می پردازیم.
تاریخ شکل گیری مدرنیته در ایران را می توان از اواسط دوره قاجار دانست که با ورود رضاخان و تاسیس سلسله پهلوی در هیات مدرنیسم در ایران خود نمایی کرد.
مدرنیسم پهلوی همان مدرنیسم غربی بود که با ورود عجولانه علم و فناوری و مظاهر غربی توسط رضاخان علاوه بر جبهه گیری افراطی در برابر دین اسلام ، به مبارزه با هویت های بومی و خرده فرهنگهای اجتماعی نیز پرداخته و معنای هویت در جامعه سنتی کشور را متحول ساخته بود چنانکه منتقدینی که اعتقاد به تقابل با این پدیده داشتند،می گفتند هویت مدرن رضاخانی تنها بر هویت ملی و در محدوده مرزهای جغرافیایی و سیاسی ایران تاکید داشته و موجب بی رنگ شدن همه ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی و قومیتی هر منطقه گردیده سبب می شود همه مردم ایران زمین از هر قوم و قبیله و طایفهای از شهری و روستایی و ایلی و از عارف و عامی در ان مضمحل و فقط تحت نام انسان ایرانی بسط یابند.
از نظر رضاخان مدرن بودن موقعیتی ماجراجویانه از قدرت، توسعه، توانایی و دگرگون ساختن خود و جهان بود که همه مردم ایران را به از دادن هر آنچه داشتند و می دانستند سوق می داد تا او بتواند ورای جغرافیا، قومیت، طبقه، فرهنگ بومی، مذهب و ایدئولوژی ، بر انها حکومت کرده ، ایرانی که خود تصور می کرد هم شکل و هم رنگ و هماهنگ بسازد.پس با این پیش فرض «شهر» جایگاه معنوی و خوکفایی خود را از دست داده متأثر از فرهنگ مدرن در مرحله ی حرکت به سوی آرمان‌شهری متکی بر فرهنگ مصرف و لذت قرارگرفت.
نظریه تحقق شهر آرمانی رضاخانی باعث انجام جراحی عظیم در بافت های تاریخی گردیده و ایجاد بازارها و فروشگاه ها و سینما و دفاتر شرکت های بزرگ تجاری باعث بهم خوردگی نظام خودکفایی شهر گردیده نظام جدیدی از مناسبات اقتصادی را شکل داد که در ان شهرنشینی فرایند مستقل و خودمختاری نبود، بلکه شهر ، وابسته ای از الگوهای عمده سیاسی و اقتصادی بود که در آن خریدار کالا از طریق به‌نمایش‌گذاشتن کالاهای خریداری‌شده اش، می کوشید اقدام به خلق و حفظ یک «هویت» شهری برای خود کرده و اصطلاحا هویتی شهری و متکی بر ظواهر زندگی را برای خود جعل کند.
به عبارتی دیگرمردم شهرهای رضاخانی می کوشیدند، هویت چه‌کسی‌بودن خویش را از طریق آنچه می خرند و می پوشند و می ارایند «جعل» ‌کنند که این روند متاسفانه تا مرحله تبدیل شهرها به بازارهای بزرگ در زمان کنونی ادامه یافته است. چنانکه بازار (که در گذشته نوعی محدوده مکانی داشت) به تمامی نقاط شهر سرایت کرده و در حومه خیابان‌های شهرهای بزرگ به جای خانه نشسته است
پس مردم شهرهای رضاخانی از تولید به مصرف رو اورده و همه کارگاه های تولیدی تبدیل به فروشگاهی برای تولیدات چند شرکت بزرگ شد و صنایع دستی از بین رفت و مردم از تقسیم به پیشه ها و هنرها به دهک های ضعیف و متوسط و مرفه تقسیم شدند.
حالا تقریبا می توان گفت این اصلاخات مدرن رضاخانی با شهر تاریخی «شوشتر» چه کرد.
شکاف بزرگی از سر تا سینه ی شهر باعث ایجاد خیابان اصلی گردیده و همه ارکان بازار شوشتر را از هم گسست و ایجاد فروشگاه های نو و خودروها و سینما و شرکت های بزرگ تولیدی، کمر تولید شهری را شکست و شوشتر از شهری تاریخی و وفادار به طبیعت وارد عصر نیمه مدرن خود شد.
از اینجا یعنی حوالی سا۱۳۰۵ تا نیمه های دهه هفتاد که موضوعی به نام میراث فرهنگی در شوشتر شکل گرفت یعنی حدود هفتاد سال ، بیشترین صدمات شهری، اقتصادی، اجتماعی ، میراثی و فرهنگی به شوشتر وارد شد انقدر که شمردن تک تک انها مجالی مفصل می طلبد که اهم انها عبارتند از : انتقال مرکزیت استان از شوشتر به اهواز. ایجاد کارخانه ی یخ و برق در دل ابشارها. احداث خیابان های بزرگ طالقانی . شریعتی و امام خمینی بدون مطالعه ی کافی. احداث خیابا کمربندی از مین بندخاک و پل لشکر و پل شاه علی. احداث شهرک علم الهدی و توسعه بی مطالعه شهرک اندیشه. عدم نظارت بر شوشتر نو خانه سازی و… بسیاری طرح های بزرگ و کوچک دیگر که اگر اصولی و با مطالعه صحیح و با حفظ هویت شهری شوشتر اجرا می شد الان ….
حالا با توجه به همه این اتفاقات افتاده و همه شرایط ایجاد شده ، شوشتر اکنون اینجاست و هنوز بسیاری منابع غنی میراثی و اثار عظیم فرهنگی در خود دارد که بشدت نیازمند مراقبتند و شهری است با حساسیت هایی خاص در انجام پروژه های عمرانی تا ایندگان نگویند ما برای شوشتر گامی بر نداشته و یا دردی بر درهایش افزودیم..
به همین دلیل است که برای شوشتر ،باید طراحی هر المان شهری و یا مجسمه و یا فضای تفریحی با حساسیت خاصی پی گیری و دنبال شود تا طراحی های امروز هم در دیالوگی شعورمند با مفهوم شوشتر به معنی مکانی برای زندگی باشند نه مکانی صرفا برای تردد و مصرف ، و فضای شهری بتواند همسان با میزبان خود – شوشتر- به اشتراکات موفقی برای انتقال مفاهیم برسد به نحوی که مجسمه ی کوهنورد در محله ی دربند تهران یا مجسمه ی ابیدر سنندج به یاد مقاومت ملت کرد در هشت سال دفاع مقدس و یا مجسمه سیمرغ در نزدیکی بارگاه عطار در نیشابور و بسیاری مجسمه های الگوساز از این دست که هم جانمایی بسیار درستی داشته و هم ریشه در فرهنگ و باورهای مردم پیرامون خود دارند و موجب ترویج الگو پذیری مثبت و تبدیل شهر به مکانی مناسب برای زندگی دانش محور و دانایی افزا و سبب مفرح نمودن فضای شهری گردیده اند.
حالا با این تلقی از معنا بخشی به شهر، و با نیت ایجاد تحرک در سازمان های مدنی برای یاری رساندن به مدیریت شهری در تحقق این موضوع ، نگاهی به وضعیت هویتی شوشتر در طراحی های شهری انداخته نقدی بر انچه تاکنون انجام شده خواهیم داشت.
در بدو ورود از سه ورودی اصلی اهواز ، مسجدسلیمان و دزفول ، و نیز دو ورودی فرعی کوشکک و عقیلی ، هیچ عنصر هویتی یا فضاسازی شهری مناسب اعم از موضوعات هویتی ، شهری ، المان و یا هر نوع عنصر شهرسازی معناگرا مشاهده نمی گردد. لذا مسافران وارد شده به شوشتر در بدو ورود خود را با هیچ اقدام مشخص فرهنگی از سوی شهر مواجه ندیده و در کمال ناشناسی فرهنگی به شهر ورود می کنند.
نصب مجسمه گوزن در پارک محله ای کمربندی و یا نصب چند جام و سبو در کمیته سوخت و یا ایجاد اب نمای بی ارتباط با مفهوم میدان و محله «باطنی» که مزین به نام یکی از سادات مهم شهر به نام باطنی است نه تنها هیچ اقدام فرهنگی و فضاسازی شهری محسوب نشده بلکه باعث صدمه به شآن و منزلت شهری مذهبی و کهن به نام شوشتر و بیگانه سازی فضای شهری با اهالی ان گردیده است.
رواق سازی در خیابان طالقانی با ان هزینه ی سنگین ، سوای از بی ارتباطی با معماری شهر باعث شده ارتباط مغازه ها با خیابان قطع و کوچه و راسته های فرعی و کاروانسراهای جنبی بازار از اعتبار افتاده و همه حیات اقتصادی شهر منحصر در همین یک خیابان باشد در صورتی که مشابه همین اقدام در اصفهان
نسبتی که اکنون میدان هفده شهریور و میدان پانزده خرداد نسبت به مفهوم خود دارند بسیار منطقی تر از نسبتی است که اب نمای همیشه خاموش باطنی با میدان و محله ی پیرامون خود دارد.
با این تفسیر هراینه شوشتر بعنوان شهری که از روز اول شهر بوده و در هیچ پهنه ای از ان مجسمه ای توسط معماران شهری نصب نگردیده و فضاهای شهری ان مبتنی بر معماری و مذهب شامل طراحی و ساخت مراکز محله و تکیه ها و ایوان ها و ساباط ها بوده ،اکنون نیز نمی تواند میزبان مناسبی برای مجسمه هایی از هر حیث و شکل باشد لکن این اقدام برای بخش مدرن شهر یعنی فرهنگ شهر و مسکن مهر و دروازه ، نسبتی دیگرگونه دارد.
همانگونه که می دانیم و بارها نیز در مجامع علمی و فرهنگی به ان اشاره شده ، طراحان فرهنگ شهر و دروازه و مسکن مهر، برعکس شوشتر نو که در طراحی و فرم به اصالت شوشتر وفادار است ،نخواسته و یا نتوانسته اند هنگام طراحی این مناطق ، نسبت های شهری صحیحی را نه در ریختار شهری و نه در خلق فضاهای تفریحی دانش افزا با مرکزیت شهر حفظ کنند و این عدم تعادل در طراجی ، باعث بروز ساختاری غریبانه در این مناطق نسبت به اصالت معماری شوشتر شده و موجب بیگانگی ساختاری و هویتی این مناطق با شوشتر گردیده است.
. لذا لازم است شهرداری شوشتر با تاکید بر هویت بخشی به این مناطق با حساسیت بر اصل جانمایی صحیج و خلق فرایندی معنایی و هماهنگ با مفاهیم شوشتر اقدام به ایجاد فضاهایی شهری در این مناطق نموده گام هایی عینی و جدی در ایجاد پیوندهای معنایی مین فرهنگ شهر و مسکن مهر و دروازه با اصالت مرکزی شوشتر بردارد.
هرچند همین بی توجهی به اصالت های معماری و شهرسازی در شوشتر هم اکنون در «تعاونی کارون» واقع در صجرای بلبل و در بین الحرمین هم به وفور مشاهده می شود اما هر اقدام شهرداری برای جبران این نقایص شهری البته قابل ستایش خواهد بود.
البته ناگفته پیداست که همسانی با اصالت های شوشتر به معنی واپس گرایی و یا کهن سازی نیست بلکه نوگرایی متعهدانه و با اصالت است. شبیه انچه در برخی ساختمان های اصیل و نوساز شوشتر اکنون در حال اجراست.
———-

فضای شهر چیست؟
فضای شهری به زعم بسیاری از شهرسازان ، فرایندی عینی از اطلاعات سازمان یافته ایست که برای بیان موضوعی خاص به نمایش گذاشته شده و برخی هم معتقدند اگر همه ساختمان های یک شهر را حذف کنیم انچه باقی می ماند فضای شهریست.برخی نیز می گویند فضای شهری ، مرور ادبیات و فرهنگ و باورهای یک شهر در یک قاب خاص است که خلاصه ی شعور طراحان شهر و چکیده ی دانایی شهر سازان آن محسوب می گردد و امروزه مهمترین عنصر هویتی در شناخت شهرهاست که باعث ارتقای فرهنگی یک شهر از محلی ((صرفا برای تردد)) به مکانی برای (( رفاه و زندگی)) می گردد.
تفاوت بسیاری که مفهوم شهر به عنوان ((مکانی برای تردد)) با شهر به عنوان ((مکانی برای زندگی)) دارد باعث شده شهرها در طول تاریخ مبین هویت اهالی خود بوده و بین مردمی که در شهر. زندگی می کنند با ریخت ظاهری شهر نسبتی مبادله ای در رشد فرهنگ برقرار باشد به طوریکه هیات ظاهری شهرهای به معنی ((تردد )) ، ظاهری صرفا برای عبور و مرور بوده و اهلیتی در انها مشاهده نمی گردد چنانکه این شهرها امروزه ضمن تولید هزینه های بسیار زیست محیطی و ترافیکی ، منبع تولید فساد و بداخلاقی و بزه نیز محسوب می گردند .

تقسیم بندی معماری معاصر ایران
می توان چهار مقطع برای معماری معاصر ایران به شرح زیر پیشنهاد کرد:
• مقطع اول : عهد ناصری ۱۲۵۴ ه. ش .تا پهلوی اول ۱۳۱۳ ه.ش. (۱۸۷۵ میلادی ) تا (۱۹۳۴میلادی)
• مقطع دوم: دوره پهلوی اول ۱۳۱۴ ه . ش . تا پهلوی دوم ۱۳۳۲ ه . ش . (۱۹۳۵ میلادی) تا ( ۱۹۵۳میلادی)
• مقطع سوم:پهلوی دوم ۱۳۳۳ ه . ش . (پهلوی دوم ) تا ۱۳۴۹ ه . ش . (۱۹۵۴ میلادی ) ( ۱۹۷۰ میلادی )
• مقطع چهارم : پهلوی دوم تا جمهوری اسلامی ۱۳۵۰ ه . ش . تا به امروز»( فرهی،۱۳۷۸: ۷۳)
یکی از مشخصه های معماری در سالهای پایانی قاجار و اوایل دوران پهلوی، ” شیوه¬ی احیایی” بود . از نمونه بناهایی که به این سبک ساخته شده اند را می توان ساختمان مجلس شورای اسلامی نام برد. شیوه احیایی که با ساختمان شواری ملی آغاز می شود ، در دوران پهلوی اوج می گیرد و در زمان پهلوی دوم سبک و سیاقی متفاوت به خود میگیرد.از مشخصه های معماری مدرن در ایران ، تطبیق « شیوه معماری احیایی» و « شیوه معماری مدرن» و تطابق موضوعی آنهاست.
گرایش اصلی معماران ایرانی در دو دهه بعد از انقلاب، معماری در راستای میراث فرهنگی و معماری سنتی ایرانی بوده است و حداقل در ساختمان‌هایی که زیر نظر دولت به اجرا می‌رسیدند، گرایش دیگری نمی‌توان یافت. این معماران تحت تاثیر جنبش پست مدرنیسم کلاسیسیم در صدد برآمدند که به معماری معاصر ایران، چهره‌ای ایرانی ببخشند. عمده دغدغه معماران پس از انقلاب، آشتی دادن سنت با مباحث و تحولات معماری مدرن بوده است که این خصوصیت بیشتر در کارها و اندیشه‌های فارغ‌التحصیلان دانشگاه تهران دیده می‌شود. (بانی مسعود، ۱۳۸۸)
معماری ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی ،از گذشته¬ی خود وام می گرفت و وامدار گذشته¬ بود . اما اکنون ویژگی بارز معماری معاصر ایران ، تکثرگرایی، تنوع گرایی و التقاط است .فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی خارج از فضا، مکان و معماری انجام نمی شود و با تغییرات این فعالیت ها، معماری نیز تغییر می یابد و در واقع معماری مؤثر از آنها می باشد؛ نتیجه اینکه اکنون جدایی فضا از مکان رقم خورده است .مکان، جایگاه ، محل و اماکن را شامل می شود و فضا ، بستری است برای شکل گیری فعالیت ها و رفتارهای انسانی . فضا کلیه¬ نیازهای انسانی را برآورد می کند و انسان در فضای معماری زندگی می کند.
در دوران قاجار از طریق مسافرت های شاهان و شاهزادگان و کارت پستال هایی که با خود به ایران می آوردند ، تغییراتی در جهت مدرنیزاسیون در معماری ایران شکل گرفت و این روند در دوران پهلوی به اوج خود رسید. اما آنچه که امروزه حائز اهمیت است ، نقش رسانه ها در پیشبرد معماری مدرن ایران و تغییرات در معماری ایرانی است. جذابیت ، سهولت و سرعت در استفاده از رسانه های جهانی ، سبب افزایش چشمگیر داده ها در زمینه معماری شده است.با افزایش داده ها کنترل آنها سخت تر شده است.طرح معماری سنتی، که نقش مهمی در ارائه طرح معماری داشت،جای خود را به نرم افزارهای ترسیمی و گرافیکی داده است.

منبع: اقتصادبومی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *